زبان مادری
استادم در دانشگاه یک پروفسور روس است که از شش سال پیش در نانسی زندگی می کند. برایم گفته که دختری همسن من دارد که در مسکو زندگی میکند و دو پسر هجده و پانزده ساله که با او و همسرش به فرانسه آمده اند.
و گفته فرانسه را در دوران مدرسه و دانشگاه در مسکو یاد گرفته و الان جز با همسرش ایرنا با کس دیگری روسی حرف نمی زند، حتی پسرهایش. چون آنها روسی را فراموش کرده اند
با اینکه نزدیک به ده سال در مسکو زندگی کرده و حتی مدرسه رفته اند.
دوستم دلفین که پدرش فرانسوی و مادرش ایرانی است ، به نسبت خوب فارسی حرف می زند اما فقط می تواند کلمات خیلی ساده را بخواند و نوشتن را هم هیچ وقت امتحان نکرده.
فکر می کنم اگر قرار باشد در این کشور یا جایی مشابه اینجا بمانیم، و بچه ای داشته باشیم او هیچ وقت نمی تواند لذت خواندن داستانی به فارسی را بچشد.
و گفته فرانسه را در دوران مدرسه و دانشگاه در مسکو یاد گرفته و الان جز با همسرش ایرنا با کس دیگری روسی حرف نمی زند، حتی پسرهایش. چون آنها روسی را فراموش کرده اند
با اینکه نزدیک به ده سال در مسکو زندگی کرده و حتی مدرسه رفته اند.
دوستم دلفین که پدرش فرانسوی و مادرش ایرانی است ، به نسبت خوب فارسی حرف می زند اما فقط می تواند کلمات خیلی ساده را بخواند و نوشتن را هم هیچ وقت امتحان نکرده.
فکر می کنم اگر قرار باشد در این کشور یا جایی مشابه اینجا بمانیم، و بچه ای داشته باشیم او هیچ وقت نمی تواند لذت خواندن داستانی به فارسی را بچشد.
1 comment:
سلام دوستم
مبارک باشد.
بات موافق ام. نمیتواند این لذت را بچشد. همآنطور که من و تو هم نتوانستهایم لذت خواندن داستانی به ایتالیایی، ژاپنی، عبری و گئز را بچشیم. اما زندگی هنوز هم زیبا است. گیرم کمی آهسته. گیرم به قول تو به آهستگی.
Post a Comment