Saturday, February 17

زبان مادری

استادم در دانشگاه یک پروفسور روس است که از شش سال پیش در نانسی زندگی می کند. برایم گفته که دختری همسن من دارد که در مسکو زندگی میکند و دو پسر هجده و پانزده ساله که با او و همسرش به فرانسه آمده اند.
و گفته فرانسه را در دوران مدرسه و دانشگاه در مسکو یاد گرفته و الان جز با همسرش ایرنا با کس دیگری روسی حرف نمی زند، حتی پسرهایش. چون آنها روسی را فراموش کرده اند
با اینکه نزدیک به ده سال در مسکو زندگی کرده و حتی مدرسه رفته اند.

دوستم دلفین که پدرش فرانسوی و مادرش ایرانی است ، به نسبت خوب فارسی حرف می زند اما فقط می تواند کلمات خیلی ساده را بخواند و نوشتن را هم هیچ وقت امتحان نکرده.

فکر می کنم اگر قرار باشد در این کشور یا جایی مشابه اینجا بمانیم، و بچه ای داشته باشیم او هیچ وقت نمی تواند لذت خواندن داستانی به فارسی را بچشد.

1 comment:

کاف عین said...

سلام دوستم
مبارک باشد.
بات موافق ام. نمی‌تواند این لذت را بچشد. هم‌آن‌طور که من و تو هم نتوانسته‌ایم لذت خواندن داستانی به ایتالیایی، ژاپنی، عبری و گئز را بچشیم. اما زندگی هنوز هم زیبا است. گیرم کمی آهسته. گیرم به قول تو به آهستگی.