Thursday, September 3

برای فاطمه شمس

دیشب آکسفورد بودم، تنها.
برای یک ویزیت کاری نصفه روزه آمده بودم که تا هفت شب طول کشید،
بعد رفتم هتل نرسیده وصل شدم و خبر رسیدنم را فرستادم و به بهانه شام زدم بیرون برای دیدن شهر پیش از اینکه از زندگی خالی شود.

باران می آمد، هوا سرد بود و خیابان ها خالی می شدند، از پشت شیشه داخل رستوران ها را نگاه می کردم و آدم هایی که چند نفری دور میزها نشسته بودند، توی گرمای مطبوع و نور کم.

تنها بودم و همه اش به تو فکر می کردم که هشتاد روز است توی این شهر تنهایی، و هیچ نمی دانی کی این روزها تمام می شوند؟
به تو فکر می کردم و به تابستانت که سپری شد در انتظار و این فصل غمناک که به همین زودی شروع شده.

دلم می خواست کاش خانه ات را می شناختم و می آمدم از همان پای آیفون چیزی می گفتم و می رفتم، اما چه چیزی که به کارت آید؟
هوا سرد بود و باد و باران می آمد...

3 comments:

ال ياسين said...

افشاگری دیگری درباره یکی از نهادهای مرموز امنیتی موسوم به دایره مذاهب وزارت اطلاعات
در راستای پروژه سیاه بولتن سازی و سناریوی اعترافات ساختگی توسط دایره مذاهب وزارت اطلاعات، 3 فیلم "گزيده بيانات استاد ايليا و صحنه هايي از برخورد طالبان مذهبي "، "تخریبهای دایره مذاهب وزارت اطلاعات" و "افشای پروژه جعل و تحریف و اعترافات ساختگی" درباره معلم بزرگ تفکر (استاد ایلیا)، مجددا انتشار عمومی یافت.

برای دریافت فیلم ها و مطالعه بیوگرافی تعالیم و دیدگاه های استاد ایلیا، کتاب الکترونیک " آمین (ایلیا؛ خدا با من است)" را از لینک زیر دریافت کنید.

www.Anti-Tahrif.blogfa.com

ببینید و به سایر دوستان خود ارسال کنید.
برای آشنایی بیشتر به وب سایت www.Ostad-iliya.Org مراجعه نمایید.

Rira said...

:(

gahi adam kasi ro mikhad ke bavar kone baraye 1 sanie ham shode, behesh fekr karde o be yadesh boode....

gahi hata kam tar az in ham delgarm konande ast,..

:(

Anonymous said...

salam chera enhame kam minevised delam ab shod vase khoondan matlabi az u nazanin