Thursday, March 20

ساعتهای آخر

پشت پنجره این قطارهای سریع السیر حتی به منظره ها هم نمی شود چشم دوخت. دشتهای سبز چنان به سرعت از مقابل چشم فرار می کنند که مغزت چند دقیقه بیشتر دوام نمی آ ورد.
نگران بودم که به قطار نرسیم و من به آتش بازی چهارشنبه آ خر سال که همه را برایش بسیج کرده ام، اما آ خرش رسیده ایم.

به دکتر جلالی که گفتم امشب چه خبر است یاد بچه گیهایش افتاد، نتوانستم آرزو کنم سال خوبی را شروع کند، شروع سال برایش سالهاست که به میانه زمستان عقب نشینی کرده.
کاش لااقل گفته بودم عیدتان مبارک، همان عیدی که اینجا به زور سبزه و ماهی و خانه تکانی نصفه و نیمه به خانه ها یمان می آ وریم و به خانه او قطعا نیامده.

استادم دارد تند و تند برایم می گوید: از گرفتن پروژه های صنعتی ، از برنامه های دور و نزدیکش ، از آ زما یشگاهی که قرار است تاسیس کند، از دانشجو هایی که قرار است مدیریتشان کنم برای نرم افزار شبیه ساز، و اینکه می خواهد من اینجا بمانم و در گروهش کار کنم.

باز به دشتهای سبز نگاه می کنم و یاد سبزه و ماهی و تکاندن خانه می افتم. برای خانه تکانی که امسال فرصتی نماند برای ماهی و سبزه چند سال دیگروقت دارم؟
راستی سال نو مبارک.

5 comments:

Anonymous said...

عید، بدون پدر مادرها، بدون صدای سال یک‌هزار و سیصد و ...،بدون پیام نوروزی هرساله و خندیدن به پخش آن در تمام شبکه‌ها و بدون عیدی بهتر است جایش را به کریسمس بدهد. من به این می‌گویم سازگاری. بقیه هم می‌توانند بگویی بی‌هویتی. به هر حال هنوز به مدد تکنولوژی چند‌تا از مشخصه‌های عید را داریم.
پس تا اطلاع ثانوی عیدمان مبارک

Anonymous said...

این یعنی چی؟؟؟

Anonymous said...

آهای آهای مردم .. هیچ خبر دارین این خانم دکتر کوچولو فردا یه سال بزرگتر میشه؟؟
گفتم شاید یه پستی گذاشته باشی برای تولدت نذاشتی که..

از اون پستای خوشحال کننده که بریم جشن بگیریم بذاریا یه وقت پست غم آلود نذاری که حسابی ضد حال میشه

من خوشحالم ... تولد مبارک عزیزم :)

ایشالا در کنار نی نی بعد از این به سد و سی سالگی برسی
;)

Anonymous said...

آناهیتا جان گذاشتی پست ِ بعدی رو واسه 20 مارچ ِ سال ِ بعد؟

Anonymous said...

سلام خسته نباشيد دوست عزيز وبلاگ پر محتواي داريد اگر مايليد با هم تبادل ليتک داشته باشيم لينک ما را با نام اخبار ايران در وبلاگ خود اضافه کنيد و لينک خود را براي ما بفرستيد
با تشکر