tag:blogger.com,1999:blog-7269916380767706693.post5332019046109580140..comments2023-06-21T10:26:54.308+01:00Comments on به آهستگی: خداحافظیآناهیتاhttp://www.blogger.com/profile/07533786800452237725noreply@blogger.comBlogger6125tag:blogger.com,1999:blog-7269916380767706693.post-82345967673281728082007-09-30T20:56:00.000+01:002007-09-30T20:56:00.000+01:00الناز جانممنون از لطفت خیلی خوشحالم کردیمن هم خیلی...الناز جان<BR/>ممنون از لطفت خیلی خوشحالم کردی<BR/>من هم خیلی دلم برای همه آن روزهای خوب و همه تان تنگ شده<BR/>باز خدا خیر بدهد به این جناب اورکاتآناهیتاhttps://www.blogger.com/profile/07533786800452237725noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7269916380767706693.post-20180454647630782622007-09-20T10:48:00.000+01:002007-09-20T10:48:00.000+01:00این آقاهه (خانومه !)رو می شناختی؟ چرا این قدر توپش...این آقاهه (خانومه !)رو می شناختی؟ چرا این قدر توپش پره؟ چرا همه رو سر تو خالی کرده؟Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7269916380767706693.post-34996199801394557352007-09-19T17:49:00.000+01:002007-09-19T17:49:00.000+01:00حالم به هم میخوره از اینایی که میرن اونجا و عکسهاش...حالم به هم میخوره از اینایی که میرن اونجا و عکسهاشون رو میفرستن... اینجا کالیفرنیاست... اینجا آتلانتاست... اینجا گورستان فلان برادر فلان احمق فرنگیه... اه اه...<BR/><BR/>جالب اینجاس که پسره رفته اونور٬ تنهایی٬ حالا بعد ۶ ماه پیغام داده که من دلم داره میترکه...<BR/><BR/>میگن برگرد٬ میگه نمیتونم کار دارم!<BR/><BR/>ای اون کارت ...<BR/><BR/>من میگم اگه برگرده غرورش خدشه دار میشه...<BR/><BR/>حالم بیشتر از اونایی به هم میخوره که میرن و ۵ سال یه بار برمیگردن ایران که به بقیه بگن واه واه٬ چقدر اعصاب آدم تو این مملکت کوفتی خورد میشه ... بعدشم میرن بیلیطشون رو یه هفته زود تر میگیرن که یعنی من دیگه اصلا نمیتونم اینجا تحمل کنم.<BR/><BR/>تو که میدونستی نمیتونی بمونی٬ غلط کردی برگشتی.<BR/><BR/>خوش به حال اونی که میره و دیگه بر نمیگرده. در ضمن عکس هم نمیفرسته!Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7269916380767706693.post-69075815480378224042007-09-17T12:52:00.000+01:002007-09-17T12:52:00.000+01:00آنــــــــــــــــــا! سلام.النازم.از نوع صدرموسوی...آنــــــــــــــــــا! سلام.<BR/>النازم.<BR/>از نوع صدرموسوی.<BR/>لینک اینجا رو شانسی تو اورکات دیدم.<BR/>دلم تنگ شده برات. یه کارت بهمون دادی واسه یه پروژه فیزیک که دست منه، هروقت میخونمش کلی دلم برات تنگ میشه. <BR/>شاد و سلامتو موفق باشی هرجا که هستیAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7269916380767706693.post-49280110319308897352007-09-15T17:39:00.000+01:002007-09-15T17:39:00.000+01:00هنگامی که آمدی همه چیزنو شد گویی اما اکنون دوباره ...هنگامی که آمدی همه چیزنو <BR/>شد گویی اما اکنون دوباره رنگ همیشگی و عادت زندگی ما بازگشت..<BR/>اکنون که رفته ای با خود میاندیشم دشواری ماندن بیشتر است یا دل کندن و رفتن؟!!Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7269916380767706693.post-58675664779216529122007-09-14T20:30:00.000+01:002007-09-14T20:30:00.000+01:00من که نفهمیدم شما بالاخره چند نفر بودید؟ یکی، دوتا...من که نفهمیدم شما بالاخره چند نفر بودید؟ <BR/>یکی، دوتا یا سه تا!<BR/>به قول یکی : مشکوک می زنی ها<BR/><BR/>http://halemankhobast.blogfa.com/Anonymousnoreply@blogger.com